آیا تا به حال به بازی دومینو دقت کرده اید؟ زمانی که به یکی از قطعات دو مینو ضربه وارد می شود، بقیه قطعات نیز این ضربه را می گیرند و بهم می خورند.
خانواده هم مانند قطعات دومینو ازهم اثر می گیرند و اثر می گذارند. خانواده یک سیستم است.
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
همانطور که ویژگی های مثبت و منفی پدرومادر روی فرزندان اثر می گذارد، ویژگی های خوب و بد فرزندان هم روی خانواده اثر می گذارد یا به نوعی بقیه را درگیر می کند.
وچه بهتر که تأثیر مثبت روی هم داشته باشیم، اهمیت نقش خانواده در سلامت روان فرزندان تا جایی است که من می گویم:
ما در خانواده زندگی نمی کنیم بلکه خانواده در ما (درون ما) زندگی می کند.(تأثیر خانواده بر ما).
قبل از این که فرزندآوریم، زخم های خود را درمان کنیم،اگر در رابطه با پدرومادر خود خشمی داریم به آن بپردازیم، رابطه زوجی خود را ترمیم کنیم بعد فرزند بیاوریم.
گاهی شکایت والدین از نوجوان است. نوجوان من درس نمی خواند، مدرسه نمیرود، نوجوان من گل می کشد، سیگار می کشد، وارد رابطه با جنس مخالف شده است، نوجوان من با ارزش های خانواده مطابقت ندارد، سبک لباس پوشیدن او را نمی پسندم.
وقتی می گوییم نوجوان من نوک پیکان رو به ما خانواده ما هست.
نگاهی به والدگری خود داشته باشیم، نگاهی به سبک فرزندپروری خودمان داشته باشیم.بچه ها از رفتار ما تاثیر میگیرند .
آنچه ما هستیم آنچه می خواهیم
فرزندان خود را بدون قیدوشرط دوست داشته باشیم.
رفتار فرزند خود را از شخصیت او جدا کنیم، این رفتار خوب نیست، نه این که چون این کار را کردی دختر خوبی نیستی، پسر بد.
ما والدین به خاطر یک اشتباه کل شخصیت فرزند را زیر سوال نبریم. ما از آینده خبر نداریم ولی به این اصل مسلم ایمان داریم که اگر فرزندان خود را قوی و محکم پرورش دهیم هیچ خطری در آينده آنها را تهدید نمی کند، نه اینکه خطری نیست، خطر همیشه هست، قدرت مقابله بچه های ما بالا هست، سیستم ایمنی و دفاعی بالایی دارند.
رابطه امن با پدرومادر بچه های ما را واکسینه می کند.
والدین هلکوپتری به دلیل اضطراب شدید خود تمام رفتارهای فرزند خود را کنترل می کنند، این کودکان رشد نمی کنند وابسته – دست و پا چلفتی بار می آیند.
کودکی دوران طلایی است، نوجوانی دوره تعامل با افراد است و .اجتماعی شدن .همه کودکان نیازمند محبت،نوازش، توجه، تأئید، تشویق هستند، اگر این نیازها از سوی پدرومادر پاسخ داده نشود در فرزند ما بی اعتمادی شکل می گیرد. کودک می گوید: وقتی پدرومادر من با من این گونه رفتار می کنند دنیا جای قابل اعتمادی نیست، و شخصیت پارانوئید و بد بین شکل می گیرد.
کودکانی که شرم، خجالت را تجربه می کنند،تشویق نمی شوند، کلمات تو بی عرضه هستی، بی ارزشی،ناتوانی را می شنوند. کودکانی گوشه گیر، منزوی می شوند. کودک احساس کفایت، ارزشمندی، دوست داشتن بدون قید و شرط نمی کند، در نتیجه عزت نفس او پایین می آید.
کودک باید احساس دوست داشتنی بودن و اینکه تو برای ما در هر صورت عزیز هستی را از والد بگیرد در غیر این صورت برای بدست آوردن این نیاز محبت را گدایی می کند،شخصیت مهرطلب این گونه شکل می گیرد.
تعارضات زن و شوهر روی کیفیت رابطه عاطفی ما با فرزندانمان اثر می گذارد. این که پدرومادر در مشاجرات خود چه برخوردی دارند؟ چه سبکی دارند؟ چه گفتاری دارند؟ کودک با آن همانند سازی می کند.
اگر الگوی ما منفعل و تسلیم شونده باشید کودک ما جرأتمند نخواهد شد، اگر ما سلطه گر و زورگو باشیم این الگو را به او می دهیم، اگر در مشاجرات قهر کنیم،اجتناب کنیم ،کودک همان گونه رفتار می کند، این کودک در ارتباط با همسالان همین الگو را دارد، یا قهر می کند، یا تسلیم می شود یا پرخاشگری می کند.
اما والدینی که در مشاجرات دعوای منصفانه می کنند، و حرمت یکدیگر را دارند، شخصیت یکدیگر را تخریب نمی کنند، گفتگو و مذاکره می کنند، فرزندان هم می آموزند که در صورت وجود اختلاف ها گفتگو و مذاکره کنند، و جرأتمندانه رفتار کنند.
برای این که پدرومادر خوبی باشیم نیازمند آموزش هستیم، کودک هم پدر می خواهد هم مادر رابطه خوب با همسر منجر به کودک و نوجوان احساس امن داشته باشد. کودکی زمان کاشت است. فصل برداشت ما نوجوانی و جوانی است. والدینی که مقایسه می کنند برچسب می زنند، تنبیه کلامی و غیرکلامی دارند آسیب های جبران ناپذیری به روان فرزند خود می زدنندپدرومادر ما چه والدی بودند؟ هر رفتاری که دوست داشتیم با ما داشتند ما با فرزندان خود داشته باشیم؟ اگر به ما اهمیت نمی دادند با من مشورت نمی کردند ما را حمایت نمی کردند ما آنها را برای فرزند خود انجام دهیم. خانه مکان امن و آرامش است، پدر مظهر امنیت و حمایت است.
دوره چالش برانگیز ما والدین دوران نوجوانی فرزندانمان است. نوجوانی پل عبور از کودکی به بزرگسالی است، نوجوانی با بلوغ شروع می شود، و ما بیشترین چالش را در اوایل نوجوانی داریم. نوجوانی از سن 12 سالگی تا حدود 18 سالگی است.
معمولا نوجوانی با تغییرات خلق، قد، وزن خود را نشان می دهد، تغییرات جسمانی در اولویت است، این تغییرات منجر به تغییرات فیزیکی و فرمی در نوجوان است. تغییرات درونی اتفاق می افتد، فرد برانگیختگی جنسی پیدا می کند، گرایشات جنسی در او پدید می آید، تغییرات هورمونی.
دختران در مقایسه با پسران زودتر به بلوغ می رسند.
- دخترانی که بلوغ زودرس دارند یک مشکل روانی دارند. آن چیست؟
آنها درگیر اختلال خوردن می شوند، چه بخورم؟ کم بخورم؟ چاق شدم؟ اندامم به هم خورد، وای جوش زدم، الان چی خوردم؟
دختری که بلوغ زودرس را در مقایسه با هم کلاسی ها دارد، مشکل خوردن پیدا می کند، ادراک آن دختر این است که من چاقم بنابراین رژیم می گیرد، خسته می شود، گرسنه می شود، غذا می خورد، دوباره رژیم می گیرد و….. .
خاصیت نوجوانی بی ثباتی است، بعضی دختران اساسا لاغر هستند اما ادراک چاقی دارند، زیبا هستند ادراک زشتی می کنند. دنبال عمل های زیبایی هستند در اولین فرصت جراحی کنند.
پسران با بلوغ زودرس موافق هستند زیرا بیشتر بها به آنها داده می شود و ترس کمتری دارند، دختران با بلوغ زودرس طرد می شوند
بلوغ زودرس بخش وراثت مهم و مؤثر است، اما یک عامل بیرونی و محیطی مهم کمک می کند بلوغ تعویق افتد. آن عامل چیست؟
رابطه عاطفی با پدر بلوغ دختران را کمی عقب می اندازد.
در فضای جامعه ما بلوغ عقب افتد برای دختران سودمند است، مدیریت کردن او بالاتر می رود. سن آنها کمی بیشتر شده و بهتر با تغییرات بلوغ کار می آیند.
1. پس پدرانی که عاطفی و حمایتی هستند (پدران مهربان) بلوغ را در دختران به عقب می اندازند.
2. دخترانی که با پدر رابطه عاطفی خوبی دارند از محبت پدر سیراب شده اند دیرتر به سمت جنس مخالف می روند.
پدر نماینده جامعه است. دوران کودکی نقش عاطفی مادر بسیار پررنگ است. اما در دوران نوجوانی نقش پدر فعال است.
- هرگاه بچه ای با بیرون رفتن – جامعه – مهمانی – دوستان – مدرسه مشکل داشت، با مقررات درگیر شد، دعوا کرد، بخشی که باید فعال بشود پدر است.(نقش پدر در اجتماعی شدن فرزند)
- بچه ای که در کودکی اضطراب بنیادی دارد نقش مادر کم رنگ است. ( وابستگی ناایمن) مادر باید کودک را در آغوش بگیرد، لمیس – بوسیدن داشته باشد.
ما باید پدرها را فعال کنیم، برای اجتماعی شدن فرزند نیاز به پدر است، هنجارپذیری- قاعده پذیری- مطابق با قواعد رفتار کردن پیوند فرد با جامعه پدر نقش دارد.
دختران و پسرانی که ناسازگاری اجتماعی دارند (آنتی سوشال) با پدر در تقابل هستند، در بچه هایی که Single parent تک والد هستند پدر باید اگر چه حضور فیزیکی کم رنگی دارد اما بخش عاطفی خود را پررنگ کند.
تحقیقات نشان می دهد بچه هایی که با پدر رابطه ندارند مشکلاتی مانند فرار از خانواده گریز از مدرسه و رابطه زود هنگام با جنس مخالف را تجربه می کنند.
مادر امنیت عاطفی در فرد ایجاد می کند، امنیت اجتماعی با پدر است، پدر امن معرف جامعه امن است، معرف این که دیگران قابل اعتماد هستند. گاهی دیده می شود هم کلاسی ها نوجوان را طرد نمی کنند در صورتی که ادراک خود نوجوان این است که آن ها مرا طرد می کنند این طرد درونی را از پدر می گیرد.
فرد ادراک می کند چاق است. در صورتی که او نرمال است، این ادراک را از پدر می گیرد. چرا ؟ چون پدر نماینده جامعه است، و دختر این حس ارزشمندی خوب بودن و از پدر نگرفته – پدر دختر را تأئید نکرده فکر می کند جامعه هم او را نمی پسندد فرد ادراک می کند کسی من را دوست ندارد( طرد از پدر در سن نوجوانی).
وقتی کسی می گوید: هیچ کس مرا دوست ندارد یعنی پدر کمرنگ است. نوجوان ها در سن 14 سالگی چالش های زیادی دارند که پدر نقش تعدیل کننده دارد. ما بت مجسمه پدر را نمی خواهیم،بلکه حضوری عاطفی و امن او را می خواهیم. پدر باید این حس را به فرزند انتقال دهد که تو برای من اهمیت داری. وقتی پدر باید این حس را به فرزند انتقال دهد که تو برای من اهمیت داری، وقتی پدر فرزند خود را بدون قید و شرط دوست داشته باشد، پدر یعنی جامعه پس کودک این حس را از جامعه هم دریافت می کند. پس من دوست داشتنی هستم، در خانواده امنیت اجتماعی به رفتار پدر ربط دارد. پدر باید نشان دهد که فرزند برای من مهم است.
پدری که احساس گناه می دهد = کودک خجالتی تربیت می کند.
پدری که احساس شرم به فرزند می دهد ناامنی اجتماعی ایجاد می کند= فرزند مطرود
فرزند مطرود = بچه پر آسیب.
گروه های خلاف کار معمولا دنبال بچه های مطرود – خجالتی هستند.
بعضی پدر ها القا می کنند تو (مایه زحمت هستی – دردسر هستی) و این سبک و الگوی همیشگی پدر است.(بیشترین ابیوز و آزار جنسی در کودکان مطرود و خجالتی و مطیع بوده است) نوجوان با شنیدن این کلمات دنیا روی سرش خراب می شود احساس بی کسی،تنهایی در این عالم می کند. فرد روان رنجور ما باید والدین و آگاه کنیم، والدین آگاه نیستند.
والدی که مسائلش با پدرومادر خود حل نشده است در فرزندپروری خود نیز مسئله دارد.
در پژوهشی که صورت گرفت سربازانی که از خدمت فرار می کردند وقتی پروفایل خانوادگی آنها بررسی شد این پسرها با پدر تقابل داشتند.( مشکل)
پدر ایراد گیر = فرد از جامعه دور می شود.
پدران سخت گیر = پرخاشگری را انتقال می دهند.
کسانی که با پدر رابطه بهتری دارند با جامعه هم در صلح هستند.
گاهی مادر در تعامل با نوجوان خسته می شود به پدر واگذار می کند، پدر به مادر واگذار می کند، اگر فرآيند پدر پرخاشگری – کمربند- دادوبیداد باشد، آسیب کلامی و غیرکلامی باشد این سبک آدم نمی کند، ضد آدم، ضد اجتماع تربیت می کند. میزان پاسخگویی پدر بسیار مهم است. نمیدونم، خسته ام،برو بده مامانت بپرسه(پدر پس می زند) بچه ها الگوپذیری می کنند، پدر عصبی است، تحقیر می کند من هم در آینده با همسر و فرزندان این سبک را دنبال می کنم. وقتی پدر بچه را پس می زند، دور می کند. فرزند هم در سن بالاتر والدین را پس می زند.
بین حضور پدر در فضای آموزشی با رفتارهای مشکل آفرین رابطه عکس وجود دارد حضور بیشتر پدر در مدرسه، در جلسات = رفتارهای مشکل آفرین کمتر .
والدینی که عضو انجمن مدرسه هستند، حضور فعال دارند = ببچه ها هم با مدرسه تعامل دارند
دخترها و پسرهایی که در نوجوانی از جنسیت خود ناراضی هستند تصور نامطلوبی از پدر دارند.
مردی که همسر را تحقیر می کند، محدود می کند، زیر سوال میبرد، ارزشمند نمی داند. من دختر 12-10 ساله از جنسیت زنانه خوشم می آید یا بدم؟؟
نوع تعامل پدرومادر = نوع تعامل جامعه با من
فرد از جنسیت خود ناراضی می شود، چرا؟ چون در حق مادر ظلم شده است. پسرانی که گرایش به زن بودن دارند، پدر فضای دیکتاتور و ظالم است پس از همانند شدن به پدر دور می شود، ترجیح می دهد سمت مادر رود، در ترنس ها دیده می شود. وقتی تو سر جنس می زنند، میل به داشتن آن کم می شود.
نقش پدر در کیفیت و تمایل فرزند به ازدواج مهم است. اگر پدر سرکار است، با تماس تصویری – تلفنی حس اهمیت دادن و مهم بودن به فرزند را داشته باشد.
در شکل گیری انحرافات جنسی در نقش پررنگی دارد.
ادبیات کلامی پدر – حیای پدر – وقتی پدر رعایت کند ولنگاری کمتر به بچه ها انتقال داده می شود. انحرافات جنسی افکار و پندارهایی که اختلال نیست، انحراف است. مثلا بعضی از آقایان زن را …. جنسی و کالای جنسی می دانند. این انحراف است. رعایت پوشش از سمت پدر کمتر است کلامی که آقایان در خیابان می زنند، شک نکنید این آقا درون خانواده هم این ادبیات را دارد. کمتر در گوشی یک خانم عکس و فیلم می بینیم ولی در گوشی آقایان بیشتر است، انحرافات، اعتیادها نقش پدر پررنگ است.
پدرهایی که حضور عاطفی ندارند اعتیاد به گل در بچه های آن ها بیشتر است.
نحوه تعامل پدرومادر = روی بچه ها اثر می گذارد.
اگر مادر پدر را تحقیر کند پسر نسبت به پدر بودن، همسر بودن خود در آينده حس خوبی ندارند.
ارتباط و تعامل پدرومادر باهم در نگرش به تشکیل خانواده اثر دارد. نظارت والدین به ویژه در 14 سالگی فشار همسالان را کم می کند. فشار همسالان در سیگار کشیدن – مدل مو- آرایش – گل کشیدن حضور عاطفی پدر تعدیل کننده است.
پدران عاطفی بچه های سالم پرورش می دهند – هیجان و تعاملات خوشایند پدر با فرزند زیاد باشد، بازی – پیاده روی – ورزش – فیلم دیدن حضور پدر پررنگ باشد.
دختر و پسرانی که در نوجوانی حضور مثبت پدر را تجربه کرده اند جسارت، شجاعت بیشتر دارند. رفتارهای پرخطر در فرزندانی که رابطه خوبی با پدر دارند کم تر است.
پس والدینی که حمایتگر هستند اجتماعی تر فرزندان را تربیت می کنند. تنبلی و اهمال کاری ارثی نیست بیشتر به این مربوط است که ماچه قدر حمایت می کنیم.
والدین نظارت کنند ولی کنترل گر نباشند.
حمایت کنند ولی افراطی نباشد.
والدینی که شاکر هستند فرزندان شاکر تربیت می کنند.
والدینی که شاکی هستند فرزندان شاکی وغرزننده.
والدینی که سطح توقع بالا از فرزندان دارند = فرزندان پر استرس تربیت می کنند = کمال گرا.
والدین بچه ها را به سمت مطیع بودن سوق ندهند این ادبیات را شنیده ایم دختر خوب دختری است که هر چه بهش گفتند بگوید چشم. این بچه وقتی بزرگ شد یا مطیع و تسلیم می شود یا سلطه گر.
والدین باغبان باشند نه نجار – باغبان با رشد و پرورش سر و کار دارد. بذر را از بالقوه به فعلیت می رساند اما نجار بر اساس الگویی که در ذهن دارد و آنچه می خواهد می سازد.
تهدید و سرزنش والدین در فرزند احساس ( من خوب نیستم I’m not Ok)، و احساس بی ارزشی می شود در نتیجه عزت نفس کودک پایین می آید. مادر در خانواده نقش خدمتکار و پدر عابربانک نباشد این معرف خانواده آشفته است. در فضای خانواده نشاط – تفریح – بازی باشد تا نوجوان به سمت ناهنجاری ها نرود.
گاهی تعارضات والدین با فرزندان است، گاهی فرزندان با یکی از والدین مشکل دارد، گاهی فرزندان با یک والد یک تیم می شوند و در مقابل والد دیگر می ایستند.
اگر روابط پدرمادر خوب باشد مشکلات فرزندان با پدرومادر راحت تر حل می شود اما اگر خود والدین هم با هم درگیر باشند، فرزندان هم با آن ها مشکل داشته باشند کار سخت تر می شود.
یکی از بزرگترین اشتباهات ما والدین این است که بر علیه والد دیگر با فرزندمان یک تیم می شویم ما با این کار تیشه به ریشه خود می زنیم. به جای اتحاد با فرزندان والدین باید مشکلات خود را حل کنند و با هم به مسائل فرزندان رسیدگی کنند.
به مشکلات بچه ها رسیدگی کنید. رابطه خوب پدرومادر نیمی از مشکلات نوجوان ها را کم می کند. نوجوان همین قدر که خیالش راحت باشد پدرومادر با هم رابطه ای خوب دارند کنارهم هستند خانه محل آرامش من است استرس ها و تنش ها کم می شود.
در سن نوجوانی نوجوان در پی کسب استقلال و قدرت است، از لحاظ عقلی نه جوان و پخته است و نه آن کودک دیروز . و جنگ قدرت در خانه پیش می آید، مخصوصا پسرها می خواهند خود را نشان دهند.
بهتر است خانواده با نوجوانان مشورت کنند، نظر او را هم بپرسند نظر پدر نظر مادر نظر دختر نظر پسر و همه این فکر ها را روی هم بگذارند – و یک فکر چند بعدی برای مسائل پیدا کنند. به این ترتیب به مشکل از زاویه دید پدر پرداخته می شود مادر و بچه ها نیز به این مسئله نگاه می کنند. شاید چیزی باشد که من متوجه نباشم پسرم بگوید مامان این هم در نظر بگیر. و در آخر فکری با نظر جمعی و تصمیم مشترک گرفته می شود. این گونه در تصمیم گیری های مربوط به کل خانواده مثل خرید مسکن – کدام منطقه – چه ماشینی بخریم – نظر همه رعایت می شود . و فرزند ما احساس دیده شدن، شنیده شدن می کند. کاری که هم سالانش انجام می دهد. در غیر این صورت به آنها پناه می برند. یکی دیگر از دلایل مشاجرات والدین با نوجوان درگیر بودن یکی از والدین به مواد مخدر است. یا نوجوان درگیر کشیدم مواد شادی بخش مثل گل و …. .
گاهی والدین درگیر اختلالات خلقی هستند بای پولار ( دو قطبی) بردرلاین یا مرزی – پارانوئید – خود شیفته – اسکزوئید- که نیاز به دارو دارند اما چون این ویژگی ها و سبک رفتاری را نمی شناسند پیگیری نمی کنند، در صورتی که زندگی با این افراد واقعا زندگی در جهنم است و با مصرف دارو کنترل می شوند درمان نمی شوند زیرا اینها یک تحت تأثیر ژن است و دوم محیط زندگی آن ها پرتنش و آسیب بوده است. اصطلاحا اپی ژنتیک است یعنی ژن آنها تحت تأثیر محیط آسیب زا فعال شده است. اکثرا خانواده با دارو درمانی مشکل دارند، در صورتی که عوارض دارو خیلی کمتر از عوارض زندگی با این افراد است.
پس ابتدا باید بیماری جسمی – روحی پدرومادر و فرزندان تحت معالجه قرار گیرد همین درمان باعث گم شدن تعارضات والدین با فرزندان می شود.
پس اگر یکی از والدین اختلال (بیماری روانی) دارد قبل از رسیدگی به حل مشکلات به دنبال درمان اختلال باشیم وقتی اختلال درمان شود مشکلات هم کمتر شده و بهتر می توان مدیریت کرد.
پس بطور کلی می توان این طور جمع بندی کرد که :
در دوران نوجوانی به علت بلوغ – هورمون های وابسته به آن تعارضات در خانواده بیشتر می شود. و این کاملا طبیعی است. اما مسائلی مانند اعتیاد خانواده – بیکاری خانواده – وجود اختلال در یکی از والدین یا هر دو مثل افسردگی – وسواس این مشاجرات را بیشتر می کند.
سبک دلبستگی نا ایمن ( محبت + توجه + امنیت + نوازش) دریافت + سبک های فرزندپروری ( طردکننده + سهل گیر + دیکتاتور (مستبدانه)) + دوران بلوغ و نوجوانی + ( والدین بیکار- اعتیاد – وجود اختلال روانی) = نوجوان مشکل دار که خانواده مراجعه می کنند.
پیشگیری :والدین قبل از آوردن فرزند والدگری را بیاموزند. آموزش ببینند، پر تنش زندگی بچه دار نشوند. این باور غلط که بچه دا شوید مشکلات شما حل می شه را کنار بگذارند،یاد بگیرند چه طور با فرزند خود رفتار کنند، تا آسیب نرسانند، تا شاهد فرزندانی شوند که به آن افتخاری کنند و لذت ببرند.
من هر جا پدرومادری دیدم که به فرزند خود افتخار می کند فرزندان نیره به داشتن آن پدرومادر افتخار می کردند.
پدرومادر هر دو در تربیت فرزند نقش دارند و مؤثر هستند.
طرز تهیه و ساخت یک نوجوان مشکل دار :
1- میزان محبت – توجه – نوازش – تأئید – لمس از طرف والدین صفر ( دلبستگی ناایمن)
2- میزان صمیمیت و عشق + نظارت از سوی والدین خیلی کم ( فرزندپروری سهل گر- مستبدانه – طرد کننده)
3- مقایسه شدن – تنبیه شدن – برچسب زدن مقدار کافی زیاد
4- بلوغ و هیجانات نوجوانی در حد بالا
5- بیماری جسمی – بیکاری – اعتیاد –اختلال در یکی یا هردو والد مشکلات اقتصادی نوجوان آشفته و پرآسیب میسازد..
سخن پایانی
دوران کودکی را دریابیم دوران نوجوانی زمان برداشت مراقب باشیم چه می کاریم .
- رضوان جعفری درمانگر زوج و خانواده