آیا تا به حال به این فکر کرده اید چه عاملی باعث نشاط شما برای رفتن به محیط کار میشود؟
چه عاملی باعث تجربه بد در محیط کار است ؟
چرا بعضی مدیران محبوب و اثرگذارند و بعضی از مدیران و رهبران منفور ؟
عدهای در یک شغل رضایت دارند و عدهای دیگر در همان شغل رضایت ندارند و محیط شغلی را ترک میکنند ؟
چه افرادی مناسب چه شغلی هستند ؟
چطور استرس های شغلی را مدیریت کرد و عدالت سازمانی ایجاد کرد؟
پاسخ به این سوالات را شاخه ای از روانشناسی به نام روانشناسی سازمانی میدهد.
انجمن روانشناسی آمریکا روانشناسی سازمانی را تحت عنوان مطالعه علمی رفتار فرد در سازمان ها تعریف کرده است.سازمان ها روی فرد اثر میگذارند و فرد نیز در سازمان اثر می گذارد. روانشناسی سازمانی کمک می کند تا فرد و سازمان هر دو به هدف برسند.
تعریف سازمان
انسان در مسیر زندگی خود برای پاسخگویی به نیازهای خود به تعامل و همکاری با انسان های دیگر نیازمند است و این مهم در قالب یک نظام هدفمند که به آن سازمان می گویند محقق می شود.
سازمان ها هدف دار هستند و فعالیت های خود را بر اساس برنامه ها و چشم انداز ها طراحی می کنند. کار روانشناس سازمانی این است که افراد بر اساس تیپ شخصیتی و روحیه خود، مهارت ها و استعدادها در جایگاه شغلی مناسب قرار گیرند.
اگر افراد در جایگاه شغلی مناسب خود قرار گیرند که مطابق با ارزش های درونی و بیرونی فرد است و در آن کار استعداد و توانایی داشته باشند، رضایت شغلی بهتری کسب می کنند. چنین فردی این سازمان را به اهداف خود بهتر می رساند و در محیط کار نشاط بیشتری ایجاد میکند.
اهداف روان شناس سازمان
- انتخاب افراد مناسب در جایگاه شغلی مناسب (هر کسی را برای کاری ساختند)
- ارزیابی افراد با استفاده از پرسش و مصاحبه و تست های شخصیت
- توسعه شغلی
- توسعه سازمانی
- کمک به کارکنان برای عبور از چالش های زندگی مسایل خانوادگی
- ایجاد رغبت انگیزه در کارکنان
روانشناس سازمان کمک می کند نیروهای انسانی در جایگاه مناسب قرار گیرند.
به عنوان مثال با ارزیابی از تیپ شخصیت افراد آنها را در نقش هایی که مناسب با روحیه آنهاست قرار می دهد. به عنوان مثال افراد درونگرا مناسب فروشندگی و بازاریابی یا تدریس نیستند. اگر در این مشاغل مشغول باشند بازدهی خوبی ندارند و تیپ شخصیتی برونگرا مناسب امور دفتری و بایگانی کتابداری نیستند. این افراد در این مشاغل دچار دل زدگی و فرسودگی شغلی می شوند.
پس شناخت روحیه و تیپ شخصیتی افراد علاقه توانمندی و تخصص افراد از کارهای یک روانشناس سازمانی است اگر افراد در محیط مناسب روحی خود قرار گیرند باعث بهره وری بیشتر و بازدهی بهتر برای سازمان می گردد.
یک روانشناس سازمانی کمک می کند افراد عملکرد شغلی خود را ارتقا دهند و عوامل بازدارنده را شناسایی میکند.
گاهی افراد در مشاغلی هستند که دور از خانواده هستند یا در محیط هایی هستند که استرس و آلودگی صوتی بالایی را تجربه میکنند. یک روانشناس سازمانی این موضوع را درک کرده و فرد را در مدیریت با این چالش ها کمک می کند.
بسیاری از کارکنان سازمانها در شرایطی هستند که نمی توانند در ساعت مقرر در کار حضور داشته باشند و نیازمند مرخصی ساعتی و تأخیر در کار می شوند؛ روانشناس سازمان پس از گفتگو با این افراد نگرانی این افراد در این شرایط را درک میکند و برای این افراد ساعت کاری شناور تعیین می کند. به عنوان مثال از ۸ صبح تا ۶ عصر به مدت ۸ ساعت این افراد باید کار کنند و حضور خود را در سازمان مدیریت کند. سازمان زمانی را به عنوان حضور فعال این شخص تعیین می کند به عنوان مثال بین ساعت ۱۱ تا ۲ بعد از ظهر در محل کار حتماً حضور داشته باشند و پنج ساعت باقی مانده خود را خود کارمند مدیریت کند. این زمان شناور استرس های ناشی از مدیریت کار و زندگی را از روی کارمند بر میدارد و فرد می تواند هم به کار خود برسد و هم شرایط زندگی خود را مدیریت کند. در نتیجه وقتی که کارمند به هدف خود برسد با انگیزه بهتری کار می کند و سازمان را به اهداف خود می رساند. این درک متقابل بازدهی را بالا میبرد.
هر انسانی هوش و استعداد و توانمندی دارد و بر اساس هوش خود می تواند در جایگاه شغلی مناسبی عمل کند که در آن موفق تر است.
- هوش کلامی
افرادی که هوش کلامی میان فردی بالایی دارند در ارتباطات اجتماعی موفق ترند. توانایی گویندگی دارند. شخصیت های کاریزماتیک مشاغل مناسب این افراد معلمی، گویندگی، نویسندگی و روزنامهنگاری می باشد.
- هوش منطقی ریاضی
افراد از قدرت حل مسئله برخوردار هستند و هوش مالی خوبی دارند. در استدلال تشخیص الگوها و تجزیه و تحلیل مسائل موفقند، رابطه خوبی با اعداد دارند و با همین ذهنیت همه چیز را میسنجند. این افراد مناسب مشاغلی مانند مهندسی، حسابداری، ریاضی و برنامه نویسی هستند.
- هوش بصری_فضایی
افرادی که هوش بصری و فضایی دارند قدرت تصویرسازی، تجسم، نقشه کشی، توانایی طراحی و نقاشی دارند. این افراد در مشاغلی مانند معماری، طراح مد و هنرمندی موفق هستند.
- هوش بدنی_ جسمی
این افراد کنترل خوبی روی حرکات فیزیکی دارند. ورزشکاران موفقی هستند. هماهنگی فوقالعاده چشم و دست نقطه قوت این افراد است.
توانایی ساخت اشیا را دارند. مجسمه سازی، ورزشکار و مکانیکی از جمله مشاغل مناسب این افراد می باشد.
- هوش موسیقی
افراد موسیقی را خوب درک می کنند. از نواختن آلات موسیقی لذت می برند. ترانه سرا، معلم موسیقی و رهبر ارکستر های موفقی هستند.
- هوش میان فردی
این افراد به خوبی رفتار میکنند. تعامل آنان با دیگران مناسب است. ارزیابی خوبی از احساسات و نگرانی اطرافیان دارند و روحیه صلح طلبانه دارند و شغل مناسب این افراد مشاور، روانشناس و سیاستمدار است. مذاکره کننده و قدرت تعامل و سازش با گروه رقیب را دارند.
- هوش درون فردی
افراد از خود گاهی بالایی برخوردارند. توانایی شناخت نقاط قوت و نقطه ضعف های خود را دارند.
توانایی تجزیه تحلیل از خود دارند مناسب نویسندگی و کارآفرینی هستند.
- هوش طبیعت گرایی
این افراد علاقه به طبیعت، کاوش و پرورش گیاهان دارند. علاقمند به گیاه شناسی و زمین شناسی هستند و در این مشاغل موفق عمل می کنند.
روانشناس سازمانی میتواند افراد را در جایگاه مناسبی قرار دهد.
اگر فردی در کاری هوش بالایی داشته باشد در آن کار موفق تر است. اما این به این معنی نیست که اگر کسی هوش موسیقی نداشت در موسیقی موفق نیست. بلکه این شخص اگر علاقه مند به موسیقی باشد نیازمند به تمرین و تلاش بیشتری دارد تا کسی که از هوش موسیقی برخوردار است.
مشاور سازمانی در استخدام افراد و ارزیابی شخصیت آنها برای این منظور که هر فردی در جایگاه مناسبی قرار گیرد اقدام به گرفتن آزمون شخصیت هالند و رغبت سنج می کند.
در این مدل تست افراد به شش تیپ شخصیتی تقسیم میشود و هر تیپ شخصیتی مناسب جایگاه شغلی در سازمان است:
- افراد واقع گرا
- این افراد تمایل به ساخت، تعمیر، کار با ابزار و وسایل ماشین آلات دارند.
- از این کار لذت می برند.
- به این افراد اصطلاحاً فنی میگویند و مناسب مربیگری، تعمیرات، مکانیکی و ورزشکار هستند.
- جستجوگر
- افراد دارای تیپ جستجوگر قدرت تجزیه و تحلیل و به چالش کشیدن مشکلات را دارند و دنبال راهکار و راه حل مناسب برای مسائل پیش رو هستند.
- این افراد مستقل عمل می کنند مناسب کارآگاه، محقق و برنامه نویسی هستند.
- اجتماعی
- این افراد بسیار مسئول هستند.
- در فعالیت های گروهی و تعاملی موفق اند.
- توانایی برقراری ارتباط بالا را دارند.
- در بازاریابی، حقوق، هنر و معلمی و مشاور بسیار خوب عمل می کنند.
- افراد کارآفرین ریسک پذیر
- افراد جاه طلب اجتماعی با اعتماد به نفس بالا، قدرت رهبری، سخنران، تاثیر گذار و کنترل گر هستند.
- این افراد مناسب مدیریت، وکالت، سیاستمدار و مدیر اجرایی هستند.
- قراردادی
- تیپ شخصیت قراردادی بسیار سازگار، مطیع، با وجدان، متعهد، منظم، مسئولیت پذیر و قابل اعتماد هستند.
- مناسب کارهای دفتری حسابداری بانکداری و بایگانی هستند.
- هنری
- این افراد خیال پرداز و انعطاف پذیر هستند.
- از گوش دادن به موسیقی و نقاشی کشیدن لذت می برند.
- روی عواطف خود کنترل دارند و مناسب کارهای گرافیکی مجسمه سازی و معماری هستند.
البته برای موفقیت در کار سازمان فقط دارا بودن تیپهای شخصیتی به تنهایی کافی نیست بلکه آموزش و مهارت هم نیازمند است .
افراد نیز از سازمان انتظاراتی دارند. امنیت شغلی، بیمه، ارتقاء شغلی برای کارکنان برقرار باشد.
با افراد بر اساس کرامت آنها صحبت و عدالت سازمانی رفتار شود.
افراد زمانی که در سازمان مشغول می شوند انتظار دارند که بیمه و ارتقاء شغلی خوبی داشته باشند.
روانشناس سازمانی به دنبال تدوین راه حل هایی جهت پویایی بیشتر سازمان است تا از هرج و مرج در سازمان جلوگیری کند.
علاوه بر اینکه افراد در سازمان نقش دارند، مدیریت و رهبری سازمان نیز بر عملکرد افراد سازمان نقش دارد. مدیرانی که رابطه خوب بر اساس کرامت انسانی با افراد داشته باشند به کارکنان خود اعتماد به نفس خلاقیت بیشتری را بیشتری میدهند.
گاهی در سازمان تعارض ایجاد میشود.
تعارض ها ممکن است موثر و یا نا موثر باشد:
اگر تعارض باعث شناخت مشکل، ایجاد ارتباطات، توسعه مهارت ها و حل مسئله شود موثر است.
و اگر تعارض عزت نفس کارکنان را پایین آورد و باعث دور شدن و توجه از مسائل اصلی شود ،روحیه همکاری را پایین می آورد و رفتارهای غیر مسئولانه و قلدری سازمانی در سازمان ایجاد می کند. این تعارض میتواند ناموثر و منفی باشد.
وظیفه روانشناس سازمان این است که این تعارضات را شناسایی کند، همکاری بین گروه ایجاد کند، از قلدری سازمانی جلوگیری کند و با فنون و آموزش به مدیران و سیستم پاداش دهی و عدالت سازمانی این تعارضات را بهتر مدیریت کند و به نفع سازمان و کارکنان بپردازد.
گاهی افراد در سازمان دچار اضطراب و خشم می شوند و یا با همکاران و مدیران خود به چالش میافتند.
گاهی کارکنان در خانواده های خود با مسائلی مانند اختلاف زوجین یا درگیر مسائل فرزند روبه رو هستند که از عملکرد مناسب آنها در سازمان جلوگیری می کند.
روانشناس سازمانی مسائل و مشکلات خانوادگی افراد را بررسی میکند و کنار این افراد است تا از چالشهای زندگی عبور کنند و بتوانند بهتر در محیط کار کنند.
گاهی کم یا زیاد بودن حجم کار محیط پر استرس، سروصدا وسایل و مسائل خانوادگی فرد را دچار بی انگیزگی در سازمان می کند.
اینجاست که مشاور سازمانی در کنار اینها است و این مسائل را مدیریت میکند.
اگر در سازمان با افراد طبق کرامت انسانی برخورد شود عملکرد خوب و مناسب آنها توسط مدیران و رهبران دیده شود.
در صورتیکه سیستم پاداش مناسب برای ارتقاء شغلی حکم فرما باشد انگیزه بهتری برای کار کردن کارکنان مهیا می شود.
در غیر این صورت افراد کار خود را ترک می کنند. زیرا معتقد هستند عدالت سازمانی رعایت نمی شود و حقوق و مزایای مناسب دریافت نمی کنند.
بعضی مشاغل دارای آلودگی صوتی بالا و محیط پر استرس هستند.
روانشناسی سازمان کمک می کند این افراد روش های مقابله با استرس و ریلکسیشن را بیاموزند تا بتوانند استرس خود را مدیریت کنند و همچنین بازی هایی را ترتیب می دهد تا سیستم پرفشار کاری را تحمل نکنند و زمان هایی را برای ورزش و تخلیه هیجانات خود داشته باشند.
بعضی از افراد در کار خود درگیر کمال گرایی هستند . روانشناس سازمانی به این افراد کمک میکند تا کمالگرایی خود را متعادل کنند. اینچنین نیست که در یک سازمان همهچیز به مهارت و تخصص کارکنان بستگی داشته باشد.بلکه روحیه همکاری کار تیمی و مدیریت بحران نیز از خصوصیاتی است که اگر در افراد باشد آن مجموعه بهتر کار می کند و توانمند تر است.
قطعاً افرادی که از روحیه همکاری تعهد سازمانی برخوردار هستند موفق تر بوده و ارتقاء شغلی بالاتری به دست می آورند.
روانشناس سازمان در کنار افراد است تا با دادن مهارتهای زندگی و دانش افزایی سطح سطح آگاهی کارکنان را بالا ببرد.
قطعاً کارمند سالم کارایی بیشتری دارد و سازمان را بهتر به اهداف خود می رساند.
یک سازمان را فقط کارکنان نمی سازند؛ بلکه نوع مدیریت و رهبری سازمان در راس همه این امور است.
قطعاً رهبران و مدیران دیکتاتور سلطه گر و استبدادی نمیتوانند رابطه خوبی با کارکنان خود داشته باشند یک سازمان موفق نخواهند داشت و در عوض رهبران تیم محور تحول آفرین که علاوه بر رشد فردی خود به کارکنان خود نیز اهمیت میدهند موفق تر هستند.
اگر افراد در سازمان احساس ارزشمندی و شنیده شدن و ارتقاء شغلی داشته باشند و مدیر شرایط کارمندان را درک کند و بعد انسانی در آن سازمان قالب به بعد مالی باشد موفق تر است.
وقتی فاصله بین خواسته های یک کارمند در سازمان با داشته هایی که از آن سازمان به دست می آورد کم باشد رضایت شغلی و در پی آن ولی سازمان بالا میرود و اگر کارکنان یک سازمان حقوق و مزایای معادل با کار دریافت نکنند و رفتار منصفانه و عادلانه در آن سازمان نباشد پیشرفت شغلی و فشار کار زیاد باشد آن سازمان را ترک میکنند و به فرصت شغلی بهتری می رسند.
نتیجه گیری
آنچه گفته شد در مورد روانشناسی سازمانی و اهداف آن در سازمانها و کمک به رشد فردی کارکنان و عملکرد بهتر سازمان بود.
یک روانشناس سازمانی در یک مجموعه می تواند گوش شنوایی برای کارکنان و هم برای مدیران باشد.
اینکه افراد مناسب در جایگاه شغلی خود قرار گیرند یک بعد قضیه است و وجود مدیران دلسوز روز که کارکنان خود را درک کنند بخش دیگری از آرمان موفقیت سازمان است .
کارکنان سازمان در کنار یک روان شناس سازمانی به مدیریت چالش ها و بحران های فردی خانوادگی خود میپردازند قطعا کارمندی که در گیر مسایل خانوادگی نیست بهتر میتواند کار کند. هم چنین در کنار یک روانشناس با تنش های مربوط به حوزه کار مانند درگیری با همکاران تبعیض و نبود عدالت در سازمان بی انگیزگی در کار کمال گرایی به گفتگو وحل مسیله میپردازد و باعث میشود رقبت و رضایت شغلی بالا رود.
وقتی کارکنان یک سازمان مطابق با ارزش های درونی و مهارت و تخصص خود کار کنند روابط فردی و بین فردی بهتر و عملکرد مناسبی خواهند داشت .
هم چنین مدیران ورهبران سازمان به هدف خود خواهند رسید
امروزه روانشناسی سازمانی به توسعه فردی افراد پرداخته است و از آنجایی که انسان را پویا میداند و نه ایستا ؛ با دادن آموزش مهارتهای فردی و مهارت های زندگی مدیریت خشم و حل مسئله و اموزش های سبک های مقابله ای و روحیه تیمی در کنار اعضای سازمان است تا اگر کسی توانایی آن شغل را ندارد، در شرایطی که مجبور است در آن شغل باشد نیز موفق باشد .
توسعه فردی نوعی اطلاق پذیری فرد با محیط کار است و به رشد فردی وشکوفایی او کمک میکند.